loading...

شاهکار معماری ایران

کلیه بررسی‌ها و کاوش‌های باستانشناسی حکایت از آن دارد که سابقه معماری ایران به حدود هزاره هفتم قبل از میلاد می‌رسد. از آن زمان تا کنون پیوسته این هنر در ارتباط با مسائل گوناگون، بویژه ع

کلیه بررسی‌ها و کاوش‌های باستانشناسی حکایت از آن دارد که سابقه معماری ایران به حدود هزاره هفتم قبل از میلاد می‌رسد. از آن زمان تا کنون پیوسته این هنر در ارتباط با مسائل گوناگون، بویژه علل مذهبی، توسعه و تکامل یافته‌است.

معماری ایران دارای ویژگیهایی است که در مقایسه با معماری کشورهای دیگر جهان از ارزشی ویژه برخوردار است: ویژگیهایی چون طراحی مناسب، محاسبات دقیق، فرم درست پوشش، رعایت مسائل فنی و علمی در ساختمان، ایوانهای رفیع، ستونهای بلند و بالاخره تزئینات گوناگون که هریک در عین سادگی معرف شکوه معماری ایران است.

شیوه پارسی

شیوه پارتی

شیوه خراسانی

شیوه رازی

شیوه آذری

شیوه اصفهانی

شیوه فرعان

دوران تحول

شیوه پارسی نام یکی از شیوه‌های معماری ایرانی است.

پاسارگاد، سیلک، چغازنبیل، و تخت جمشید نمونه مثال‌هایی از این سبک هستند.

شیوه پارتی

ویژگی معماری شیوه پارتی

گوناگونی در طرح‌ها و بهره گیری از اندام‌های گوناگون

جفت سازی در نیایشگاه‌ها و کاخ‌های پذیرایی و پاد جفت سازی در کاخ‌های مسکونی و خانه‌ها

درونگرایی با بهره گیری از میانسرا.

شکوه و عظمت دادن به ساختمان‌ها با بلند ساختن آنها

نیارش

بهره گیری از آسمانه‌های خمیده تاقی و گنبدی (تاق آهنگ، تاق و تویزه و نیم گنبد) بهره گیری از چفدهای مازه دار برای تاق‌ها و گنبدها پی سازی با سنگ لاشه. گوشه سازی چوبی، سکنج، ترمبه و فیلپوش در زیر گنبدها. ساختمایه‌های بوم آورد، سنگ لاشه، خشت و آجر، ملات گیر چارو.

آثاری از سبک پارتی

کاخ الحضرا - ۱۲۳ پ.م

مجموعه نسا - ۱۷۳-۱۳۶ پ.م

کاخ آشور - ۱۰۰-۱ میلادی

کوه خواجه - سده نخست میلادی

بازه هور - (احتمالا نخستین چهار طاقی پیش ازساسانی)

آتشکده فیروزآباد

آتشکده نیاسر

قلعه دختر - ۲۲۴ میلادی

تاق کسری - ۲۴۱ میلادی

بیشابور - ۴۳۸-۴۲۰ میلادی

کاخ سروستان - ۴۳۸-۴۲۰ م

کاخ قصر شیرین - ۴۳۸- ۴۲۰ م

نیایشگاه آناهیتا در کنگاور

شیوه خراسانی

شیوه خراسانی نام یکی از شیوه‌های معماری ایرانی است. این شیوه در قرن اول هجری آغاز شد و تا قرن چهارم ادامه داشت. تأثیر اصلی را در این مکتب از هنر ساسانیان و خصوصاً بناهای طاق‌قوسی چون ایوان مداین و طاق کسری دریافت کرده بود. در این شیوه مساجد به صورت شبستانی یا چهل‌ستونی هستند. قوس‌ها به صورت بیضی یا تخم‌مرغی هستند و مساجد در این عصر بسیار ساده هستند. از بناهای این دوره می‌توانیم به مسجد جامع فهرج  و مسجد تاریخانه دامغان (خدای‌خانه دامغان) اشاره کنیم.

برخی آثار

مسجد جامع فهرج

مسجد تاریخانه دامغان

مسجد جامع کبیر نی‌ریز

شیوه رازی

شیوهٔ رازی، شیوه‌ای در معماری ایرانی است که مربوط به سدهٔ پنجم تا آغاز سدهٔ هفتم(سامانیان، سلجوقیان و خوارزمشاهیان) می‌باشد.

معماری این دوره را می‌توان مجموعه‌ای از تمام معماری‌های گذشته ایران دانست در این زمان بود که ادبیات ایران نیز زنده گشت و فردوسی شاهنامه را برای ایرانیان به جا گذاشت که یکی از پر افتخارترین آثار ادبی ایران است. معماری نیز در این دوره با نغز کاری پارسی، شکوه و عظمت پارتی و ریزه کاری خراسانی همراه بود.

معماری در این دوره مشخصات معماری گذشته را در کار بری‌های جدید به کار برد در این دوره با فراوانی‌های انواع معماری روبرو هستیم که در آنها از معماری‌های قبل از اسلام الگو گرفته شده و ساخته گردیده‌اند. درواقع با تشکیل حکومت سامانین در شرق امپراطوری اعراب، اولین حکومت نیمه مستقل ایرانی تشکیل شدحکومت طولانی و نسبتا طولانی این دولت باعث گردیدتا نهضتی آغاز شود که به درستی از سوی بسیاری از محققین به عنوان تجدید خیات علمی و ادبی ایران دوره اسلامی نامگذاری شده‌است که در حدود چهار قرن که با دولت سامانیان آغاز و حضیض آن با دولت خوارزمشاهیان است.

علت وقوع چنین نهضتی را که حدود چهار قرن قبل از این در در چین آغاز شد و چهار قرن بعد از افول آن در اروپا تحت رنسانس آغاز شد را مورخین و جامعه شناسان چنین متذکر شده اند.

به هم ریختن نظام کاستی و جایگزین شدن جهان بینی اسلامی به جای تقسیم ارثی و اجتماعی کار، موقعیت اجتماعی و روابط ناش از آنها

آمیخته شدن تمدنها متفاوت، یونانی و مصری از یک سو و هندی و ایرانی از سوی دیگر در معجونی از فرهنگها محلی از بلخ تا اندلس چونماده خام در تفکر و جهان بینی اسلامی به هم جوش می‌خورد. و تمدن و هنر اسلامی را پایه گذاری می‌کند وتمدن و هنری که بنا به مورد خاص و بخصوصودر ایران سبب تجدید حیاط علمی و ادبی و هنری و رجوع به سنتها و رفتارهای کهن می‌گردد.

اختراع کاغذ در چین و رسیدن آن در قرن اول هجری قمری به سمرقند که موجب تکوین و تکثیر نظریه‌های گردید

امکان برخورد آزاد عقاید مختلف با یکدیگر بخصوصو در قرن دوم هجری قمری و نظریه پردازیهایی که در همه زمینه‌ها، علی رغم ستیزهای عقیدتی وجود می‌داشت.

که شاید بتوان چنین گفت که در این دوره، در سر هوای بازگرداندن ایران به قدرت ساسانی را داشتندکه سعی بر آن داشتند که در معماری که در این دوران به جا می‌گذاشتند در واقع اشکال و ترکیبات هندسی بنا برای بیان قدرت و بقا به کار گرفته شود و نهایت سعی را در ایجاد ارزشهای شکلی ماندگار و بی نظیر به عمل می‌آوردند.

در معمار ی این دوره عملاً با توجه به موارد بالا با گوناگونی بناها روبرو هستیم در این دوره همانند دوره‌های قبل از اسلام مدرسه به عنوان بنایی جدا وارد معماری شد و بناهای چهار ایوانی نیز از نو زنده شده و تز ئینات نیز به بناها باز گردانده شد. می‌توان دستاورهای معماری این دوره رابه صورت زیر دانست

پدید آمدن ساختمان با کارکردهای متفاوت همچون مدارس، آرمگاهها و...

استفاده از طرح چها ایوانی در بناها

استفاده از تاقهای چهار بخش، کاربندی، تاق کلنبو و تاق چهار ترک

ساخت گنبد به روشهای مختلف همچون گنبد رک و گسسته ناری و ابداع گنبد دوپوسته و گنبد ترکین با تویزه

استفاده دوباره از مصالح مرغوب در بناها

به کاربردن آجر پیشبر به دو صورت لعاب دار و بی لعاب

ابداع شیوه معقلی که گره سازی با آجر و کاشی است

به کار بردن نگاره‌های آجری با خطوط شکسته و مستقیم

به کار بردن انواع گچ بری‌ها در بناها

آنچه مسلم است دوره رازی را می‌توان رنسانسی برای ایران قدیم دانست که متاسفانه با حمله مغول به این کشور اکثر آثار این دوره به نا بود گردید و باز در ایران وقفه‌ای در امر هنر و معماری پیش آمد که این بار توسط اقوام وحشی تاتاربه وقوع پیوست.

نمونه‌ها

مسجد جامع زواره، مسجد جامع اصفهان، مسجد جامع اردستان، رباط شرف، گنبد سرخ مراغه، برج‌های خرقان، برج گنبد قابوس، و مقبره اسماعیل سامانی

شیوه آذری

شیوه آذری، سبکی در معماری اسلامی ایران، منسوب به اذربایجان، مشهور به سبک مغول یا ایرانی - مغول و مقارن با دورهٔ حکومت ایلخانان بر ایران (۶۵۴-۷۳۶ق/۱۲۵۶-۱۳۳۶م).

پژوهشگران تاریخ هنر و معماری، غالباً دوران ۱۴۰۰ سالهٔ هنر و معماری ایران بعد از اسلام را به سلسله‌های مهم حکومتی نسبت داده و زیر عنوانهای سده‌های نخستین، دورهٔ سلجوقی، مغول (ایرانی - مغول، ایلخانان)، تیموری، صفوی و قاجار به بحث کشیده‌اند (ویلسن جم-؛ دیماند، جم-؛ هنر فر، جم-؛ ویلبر، ۳۳، ۳۵؛ پوپ «بررسی هنر ایران» جم-؛ همو، هنر ایران در گذشته و آینده، جم-؛ دوری، جم-؛ مارسیه، جم) و جز تنی چند از اینان چون زکی محمدحسن (صص ۱۵، ۱۷، ۱۸، ۲۷، ۳۶) و ارنست کونل (صص ۱۱، ۴۳، ۹۴) غالباً بی‌هیچ توضیحی از به کار بردن واژهٔ «سبک» که اصطلاحی است فنی، تن زده‌اند. تنها ویلبر در تعلیل این نکته نوشته: چون فرمانروایان این روزگاران فقط پشتیبان و فراهم‌کنندهٔ زمینهٔ پیشرفت معماری بودند نه آفرینندهٔ آن، به جای به کار بردن واژهٔ «سبک» از عنوان سیاسی استفاده می‌شود (ص «ز»). گرچه او خود در جای جای کتابش تعبیرات «سبک مغول»، «سبک ایلخانی» و گاه «سبک معماری دورهٔ ایلخانی» را به کار برده‌است (صص ۳۳، ۳۵). در میان این پژوهشگران ظاهراً محمدکریم پیرنیا، نخستین‌بار در ۱۳۴۷ش در مقالهٔ «سبک‌شناسی معماری ایران» آگاهانه واژهٔ «سبک» را به کار برده و به منظور به دست دادن «نامهایی منطقی و مناسب» برای چند بنا که «به یک سبک ساخته شده» ولی ننامهای مغولی، تیموری، قراقویونلو و نظایر ان» گرفته اصطلاحاتی نو در پژوهش تاریخ معماری ایران بعد از اسلام عرضه کرده‌است. وی به پیروی از سبک‌شناسی شعر فارسی، سبکهای معماری را به زادگاههای آنها نسبت داده و نامهای خراسانی، رازی، آذری و اصفهانی را در معماری پیشنهاد کرده‌است (صص ۴۳، ۴۴

باتوجه به مشخصات تاریخی، جغرافیایی، ویژگیهای معماری و بناهای بازماندهٔ منسوب به سبک آذری می‌توان آن را بر معماری اسلامی ایران در دورهٔ ایلخانی (مغول) منطبق ساخت. به نظر پیرنیا پس از استقرار هولاکو در مراغه (۶۵۷ق/۱۲۵۹م) معماری ایران جان تازه‌ای گرفت و سبک آذری در پی دگرگونیهایی که بر اثر اوضاع سیاسی، اجتماعی و اقتصادیِ حکم بر جامعه، در سبک رازی (معماری دورهٔ سلجوقی) پدید آمد، از مراغه آغاز شد و با نام سبک مغولی راه تبریز و سلطانیه را پیموده و به سراسر ایران و خارج ایران نفوذ کرد و روز به روز آراسته‌تر شد تا در اوج درخشش خود شاهکارهای روزگار فرزندان تیمور و به ویژه شاهرخ (۸۰۷-۸۵۰ق/۱۴۰۴-۱۴۴۶م) را پدید آورد (همو، ۴۵). از این سخن پیرنیا و قراین دیگر در دو مقالهٔ وی، چون ذکر مقبرهٔ، شیخ‌صفیّ‎الدین اردبیلی و مسجد گوهرشاد و برخی دیگر از آثار دورهٔ پس از ایلخانی در جزو بناهای سبک آذری، آشکارا برمی‌آید که او سبک آذری را بر معماری دو دورهٔ ایلخانی و تیموری منطبق می‌سازد، درحالیکه غالب پژوهشگران، هنر و معماری دو دورهٔ مغول (ایلخانی) و تیموری را جدا از یکدیگر و به‌سان دو دورهٔ مختلف به بحث کشیده‌اند، حتی کونل که از این دوره زیر یک عنوان، سبک ایرانی - مغول، گفت‌وگو کرده، توجه دارد که در اینجا دو دورهٔ متوالی با فاصلهٔ زمانی کوتاه قابل تشخیص است که به عقیدهٔ وی در دورهٔ نخست که مربوط به ایلخانان است عنصر مغولی بر کارهای هنری ایران تأثیر می‌گذارد و در دورهٔ دوم که عنصر مغولی در فرهنگ ایران حل و هضم می‌شود سبک تیموری ارزش و اعتبار می‌یابد (ص ۹۴). اما به هر حال باید این واقعیت را در اینجا پذیرفت که گرچه دورهٔ ایلخانی با مرگ آخرین پادشاه مقتدر این سلسله، ابوسعید، در ۷۳۶ق/۱۳۳۵م پایان می‌یابد، ولی چون مرگ او «نه در فعالیت ساختمانی وقفه ایجاد کرد و نه در سبک معماری» (ویلبر، ۱۰۵) ساختمانهای بقیهٔ سدهٔ ۸ق/۱۴م را نیز می‌توان جزو این دوره و سبک تصریح نمی‌کند، ولی با توجه به این جمله‌ها می‌توان جزو این دوره و سبک به شمار آورد.

وجه تسمیه

پیرنیا به وجه تسمیهٔ این سبک تصریح نمی‌کند، ولی با توجه به این جمله‌ها می‌توان به علت این نامگذاری پی برد: این سبک «با آمیزش و ترکیب و تلفیق معماری جنوب و سنتها و روشهایی که از روزگاران کهن، بومیِ آذربایجان شده بود» پدید امد و «به حق نام آذری گرفت» (پیرنیا، «سبک آذری»، ۵۵)، اما وی روشن نمی‌سازد که این سبک کی و از سوی چه کسی و در کجا نام «آذری» گرفته و در کدام متن کهن یا نو به کار رفته‌است. البته توجه و اشاره به «معماری بومی آذربایجان» در نوشته‌های دیگر پژوهشگران بی‌سابقه نیست. پیش از پیرنیا، آندره گدار در گفت‌وگو از مقابر مراغه، که در نیمهٔ دوم قرن ۶ق/۱۲م (پیش از یورش مغول) ساخته شده‌اند تعبیر «نوع ساختمانهای آذربایجان» و «معماری آذربایجان» را به کار برده‌است (ص ۴۲۶). همچنین وی در گفت‌وگو از آرامگاه الجایتو (سلطان‌محمد خدابنده)، بناترین اثر معماری عصر ایلخانان، به «ابنیهٔ پیشین آذربایجان» و «معماری قدیمی آذربایجانی» عنایت داشته‌است (همو، ۴۳۳).

خاستگاه

برخی از محققان چون عباس اقبال معتقدند روابط میان جهان اسلام و چین (مرکز حکومت خان مغول) که از روزگار هولاکو آغاز گردید، تأثیران متقابلی در معماری جهان اسلام مؤثر افتاده، «یکی شکل گنبدهاست که در مقابر و مساجد کاملاً از معابد چینی و بودایی تقلید شده، دیگر رنگ آبی شفاف در کاشی‌کاری و پوشاندن خِارج گنبدها از کاشیهای کبود براق. مخصوصاً بعضی از بناهایی که از عهد ایلخانان باقی مانده از دور هیأت چادرها یعنی یورتهای مخصوص اسلات را دارد، تأثیر شکل یورتها در مقبرهٔ مشهور به دختر هولاکو واقع در مراغه از همه‌جا نمایان‌تر است» (اقبال، ۵۶۴؛ قس: حسن، ۳۰، ۴۸؛ الالفی، ۲۱۰؛ پرایس، ۱۰۱؛ دیماند، ۱۸۸). ارنست کونل نیز از سرازیر شدن سیل‌وار طرحهایی از شرق آسیا به ایران و کشورهای مجاور و تأثیر عنصر مغولی بر هنر ایران در روزگار ایلخانان سخن گفته‌است، ولی افزوده»: «ابداعات و تکامل گذشتهٔ آن، آن قدر نیرومند بود که در مقابل این خطر بتواند استقامت کند ... در بادی امر نوع برج در ابنیهٔ دورهٔ سلجوقی به همان شکل باقی ماند. مثلاً قبر دختران ]؟[ هلاکو در مراغه، درست همان سبکی را دارد که در مقابر نخجوان رعایت گردید» (صص ۹۴، ۹۵). در برابر این نظرات، کارل دوری عقیده دارد که در معماری این دوره (ایلخانان) به‌طور کامل آنچه سلجوقیان به‌طور سنتی توسعه داده بودند، پذیرفته شد و «طرحهای مسجد و مدرسه سلجوقی تقریباً بدون تغییر چشمگیری اجرا می‌گردید ... آرامگاه مادر ]دختر[ هولاکو در مراغه شبیه به معماری آل سلجوق است» (صص ۱۷۱، ۱۷۲؛ قس: الالفی، ۲۱۰؛ دیماند، ۱۰۲). سخنان گُدار با صراحتی بیشتر نظر پژوهشگرانی چون اقبال را مردود می‌سازد. وی شیوهٔ «ساختمان گنبد فوقانی گنبدهای دوپوشه» را که از آغاز دورهٔ مغول معمول گردید دنبالهٔ شیوهٔ ساختمانی دورهٔ ساسانیان معرفی می‌کند و می‌نویسد: این شیوه در دورهٔ سلجوقیان نیز گاه به کار رفته و همچنان تا دورهٔ مغول تداوم یافته‌است (ص ۴۲۱). وی حتی آشکارا مقبرهٔ سلطان‌سنجر و بنای گنبددار سنگ بست و گنبد هارونیّه را، که هر سه در خراسان و از دورهٔ سلجوقی‌اند، به عنوان الگوهای گنبد سلطانیه و شنب غازان، دو اثر مهم معماری عصر ایلخانان (مغول، سبک آذری) معرفی می‌کند (ص ۴۳۳؛ قس: مارسیه، ۱۷۰-۱۷۲).

دونالد ویلبر، که دربارهٔ معماری اسلامی ایران در دورهٔ ایلخانان کتابی مستقل و جامع تألیف کرده‌است، آثار ساختمانی این دوره را مرحله‌ای از تاریخ پیوستهٔ معماری اسلامی ایران می‌داند که اَشکال (فُرمهای) دوره‌های قبل و خصوصیات طرح و جزئیات آنها را منعکس می‌سازد (ص ۳۳). به عقیدهٔ وی «فرمهای معماریِ» بناهای تاریخی دورهٔ سلجوقی، میراثی از روزگار ساسانیان است و ویگیهای معماری روزگار سلجوقیان و ویرانیهای هراس‌انگیز مغولان را پشت‌سر نهاد و همچنان به جای ماند و از این راه خصوصیات اساسی گنبد و ایوان برای همهٔ دوره‌های بعد تثبیت شد (صص «ژ»، «س»، ۳۴). همچنین به نظر او، معماران دورهٔ ایلخانی همهٔ نقشه‌ها و مصالح و روش ساختمانی دورهٔ سلجوقی را اقتباس کردند (ص ۳۵). به ویژه این سخن ویلبر نظر محققانی چون اقبال را دربارهٔ تأثیر شکل گنبدهای چینی بر گنبدهای دورهٔ مغول (ایلخانی، آذری) یکسره باطل می‌سازد: «گنبدهایی که در این دوره ساخته شده از لحاظ نسبت به سنت مستقیماً به دورهٔ ساسانیان - با واسطهٔ دورهٔ سلجوقی - می‌رسد» (ص ۷۱).

پیرنیا برای رد نظر اقبال و هم نظران او با ارائهٔ شواهدی از اثار بازماندهٔ معماری به بررسی مسأله پرداخته‌است. وی اولاً بناهای رَبع رشیدی، شنب غازان و دارالشفای یزد را به‌سان حلقه‌های مفقودهٔ سلسله بناهای مراغه تا گنبد سلطانیه می‌داند. و می‌نویسد: اگر این بناها به جای می‌ماند، سیر تحول و تکامل سبک رازی (معماری سلجوقی) به آذری آسان‌تر قابل مطالعه بود. ثانیاً «گنبد مدرسهٔ ضیائیهٔ یزد را که به تصریح جامع جعفری در سال ۶۲۳ق/۱۲۲۶م (تاریخ یزد صحیح است نه جامع جعفری، و سال ۶۳۱، نه ۶۲۳) ساخته شده و نیز گنبد جبلیهٔ کرمان و هارونیهٔ طوس را برهانی قاطع بر بی‌پایگی این نظر می‌داند («سبک‌شناسی»، ۴۵).

هرچند اصل سخن پیرنیا درست می‌نماید و پیش از او دیگر پژوهشگران نیز آن را آشکارا طرح و تأیید کرده‌اند (کونل، ۹۵؛ دوری، ۱۷۱-۱۷۲؛ ویلبر، «ژ»، «س»، ۳۴-۳۵؛ گدار، ۴۳۱، ۴۳۳). ولی پایهٔ استدلال وی سست است، زیرا اولاً به خاک توده‌های به جای مانده از رَبع رشیدی، شنب غازان و دارالشفای یزد نمی‌توان استناد کرد، ثانیاً درست است که بنای مدرسهٔ ضیائیه بنابر تصریح تاریخ یزد در سال ۶۳۱ق/۱۲۳۴م آغاز شده ولی ساختمان آن در سال ۷۰۵ق/۱۳۰۵م (جعفری، ۱۱۷) یا ۷۵۰ق/۱۳۴۹م (کاتب، ۱۳۶) به پایان رسیده‌است. به بیان روشن‌تر باتوجه به تاریخ اتمام بنای مدرسهٔ ضیائیه و گنبد ان که عادتاً از آخرین اجزای ساخته شدهٔ یک بناست این اثر معماری متعلق به دورهٔ ایلخانی (مغول) است نه پیش از ان. ویژگیها: کونل در گفت‌وگو از معماری سبک ایرانی - مغول مقابر را جدا از مساجد و مدارس و دیگر بناها بررسی کرده‌است. به نظر وی سبک مقابر برجی این دوره همان سبک دورهٔ سلجوقی است، ولی مقابر گنبددار با گسترش و عظمت بیشتری که می‌یابند دستخوش تحول می‌شوند و به ویژه تأکید بر جنبهٔ عمودی بنا و گنبد هلالی نوک‌دار که بر پایهٔ ۸ ضلعی ساخته شده چشمگیر است (ص ۹۵). وی سبک مساجد این دوره را نیز دنبالهٔ سبکی می‌داند که در دورهٔ سلجوقیان ابداع شد، با این تفاوت که طرح آنها در دورهٔ ایلخانی «با ایجاد ۴ ایوان و یک نمازخانهٔ ]شبستان[ عظیم متصل به آنها تکمیل گردید و گسترش بیشتری یافت» (ص ۹۶). دوری، نخستین نشانهٔ ویژهٔ معماری مغولی را در آرامگاهها نشان می‌دهد: «گنبد عظیم دولایه و محوطه‌ای کوچک برای مزار» (ص ۱۷۲).

به نظر ویلبر معماری اسلامی ایران در طی یک دورهٔ ۳۰۰ ساله (از سلجوقی تا ایلخانی) سیری منظم و تکاملی داشته‌است. معماری سلجوقی را می‌توان شکل ابتدایی سبک ایلخانی دانست. «ظرافت عناصر ساختمانی» یکی از عمده‌ترین ویژگیهای معماری این دوره‌است: عناصر و جزئیات ساختمانی مشترک با دورهٔ سلجوقی در این سبک ظریف‌تر و آراسته‌تر و کالبد ساختمانها سبک‌تر و نازک‌تر شد. سبک شدن کالبد بناها امکان ساختن پنجره‌های بزرگ‌تر و ایجاد تجانس میان دیوارهای درونی و بیرونی را فراهم ساخت. نتیجهٔ طبیعی استفادهٔ روزافزون از پنجره‌های بزرگ، روشن شدن داخل ساختمانها بود و این ویژگی در بناهای ایلخانی (آذری) درست نقطهٔ مقابل ساختمانهای تاریک دوره سلجوقی است (صص ۳۵، ۸۲، ۸۴). دیگر ویژگی عمدهٔ این سبک تأکید بر ارتفاع بیشتر بناهاست. روشهایی که آگاهانه در ایجاد عمودیت بیشتر به کار گرفته شده، گرچه همه نسبت به دورهٔ پیش تازه نیست، ولی اگر با هم در نظر گرفته شود با فنون دورهٔ سلجوقی تفاوت دارد: ۱. افزودن ارتفاع اطاقها و تالارها نسبت به اندازه‌های افقی آنها. ۲. بلندتر و باریک‌تر ساختن ایوانها: از ویژگیهای این سبک ایوان بلند و باریک سردر است که یک جفت ستاره نیز در دو طرف آن، بلندی را بیشتر جلوه می‌دهد. ۳. افزودن به بلندی ساختمانهای گنبددار: ملاحظات زیبایی‌شناسی موجب عنایت بیشتر به ارتفاع و طرح و آشکار ساختن گنبد شد. کوشش در جهت دستیابی به «عظمت و ابهت و یافتن راه حل تازه برای مسائل ساختمانی» در این دوره نمایان است (صص ۳۵، ۶۸-۶۹، ۷۰، ۸۲). استفاده از گنبدهای دو پوشه دست سازندگان این نوع بناها را در بلندتر ساختن آنها باز کرد، زیرا دیگر مشکلی در حفظ رابطهٔ نسبی معین میان عرض و طول تالارها با ارتفاع آنها نداشتند فقط کافی بود تا هر اندازه که می‌خواهند و امکانات موجود به آنان اجازه می‌دهد به ارتفاع پوشهٔ خارجی (فوقانی) گنبد بیفزایند (ص ۸۳). در این سبک نه تنها پوشش بیرونی گنبدها بلندتر از گنبدهای منفرد نخستین گردید، بلکه به بلندی استوانهٔ گنبد نیز افزوده شد و بدین‌سان گنبد کاملاً از دیوارهای پایین جدا و نمایان گشت. این شیوهٔ کار، تکامل گنبدسازی را در این دوره نسبت به دورهٔ سلجوقی که پایهٔ گنبد در پس دیوارهای عظیم از چشمها پنهان می‌ماند، آشکارا نشان می‌دهد (ص ۷۰). روش ساختن نیم‌طاق ۸ گوش (گوشوار، فیل‌گوش) بر روی اطاق مکعب و بنای گنبد بر روی آن همچنان به پیروی از دورهٔ سلجوقی ادامه یافت جز اینکه محل ۸ گوش هرچه بیشتر بالا برده شد و در برخی از بناهای این عهد در این زمینه تکاملی رخ نمود و آن تبدیل ۸ گوش به ۱۶ گوش است که در دوره‌های متأخرتر جای خود را به دایره می‌دهد (صص ۷۰، ۷۱). ۴. کوشش آگاهانه در ایجاد شباهت و تجانس میان طرح گنبدها گنبدهای بیضی شکل نوک‌تیز و مقطع نوک‌تیز راهروها و قوسهای دیوارها در این سبک قابل تشخیص و ذکر است. ۵. عنایت به زیبایی و نیز تمایل به برجسته‌تر ساختن گنبد موجب پوشاندن گنبد با آجر یا سفال نیلی رنگ شد، هرچند این پدیده از سدهٔ ۲ق/۸م سابقه داشته‌است (همانجا). ۶. باریک جلوه‌دادن جزئیات ساختمان: نغولهای (ﻫ م) دیوارهای بیرونی و درونی نغولها ۵/۴ برابر عرض آنها است، نیم ستونهای زاویه‌ای که وسیلهٔ مؤثر القای ارتفاع است ابعاد باریک دارند، دیوارهای ضخیم و حجیم که میراث معماری ساسانی بود و همچنان در عهد سلجوقی به کار می‌رفت باریک و متناسب با سنگینی بار آن گردیده‌است. همچنین برخی محرابها نیز باریک‌ترند (صص ۸۲، ۸۳، ۸۴).

آرایشها

در تزیینات ساختمانی این دوره این ویژگیها نمایان است: مقرنس‌کاری که از خصوصیات معمولی معماری سلجوقی بود، در دورهٔ ایلخانان کامل‌تر و مفصل‌تر و متنوع‌تر شد (ویلبر، ۷۸). برخی از ویژگیهای مقرنس‌کاریهای این سبک در دورهٔ سلجوقی دیده نمی‌شود: مقرنس‌کاری گچی معلق، رواج سفیدکاری تمام مقرنس، گرد آمدن همهٔ مجموعهٔ مقرنس در جاهای هرم شکل یا در مرکز و جلوگیری از پخش اثر تزیینی بر روی همهٔ دستگاه مقرنس، این ویژگیها در دورهٔ تیموری به کمال خود رسید (همو، ۸۰). دیگر ویژگی برجستهٔ تزیینات معماری در این سبک مهارت فوق‌العاده‌ای در گچ‌کاری و به کار بردن آن به انواع گوناگون است: گچ به عنوان کمک و مادهٔ الحاقی به ساختمان، توپیهای ته‌آجری، روکشی مسطح، برجسته‌کاری بلند، تزیین گچی توپُر و توخالی، گچ‌کاری وصله‌ای و گچ‌کاری رنگی، تا انجا که روکاری آجری در این دوره به تدریج منسوخ شد (همو، ۸۱، ۸۵-۹۰؛ پیرنیا، «سبک‌شناسی»، ۴۵).

پیرنیا با آنکه می‌نویسد که «ویژگیهای شیوهٔ آذری معماری ایران چندان است که می‌توان کتابها دربارهٔ آن پرداخت» (سبک آذری»، ۵۶) در بیان این ویژگیها به چند جمله بسنده کرده‌است: از ویژگیهای این شیوه یکی قوس و پوشش معروف به «کَلیل آذری» است که در مجموعهٔ مزار و خانقاه شیخ‌صفی در اردبیل و همچنین در گنبد خدابنده بیش از هر جای دیگر به چشم می‌خورد. به عقیدهٔ وی هرجا چنین قوسی باشد باید ردپای معماری آذربایجانی را جست‌وجو کرد (همان، ۵۵). مشخصات دیگر این سبک به نظر او اینهاست: ریزه‌کاری بنا با آجر و سنگ و خشت رژچین، پوشش لوله‌ای و کجاره‌ای ایوانها، سادگی شکنجها و فیل‌پوشهای (فیل‌گوشها، گوشوارها) زیر گنبد، تزیین داخل و خارج بنا با اجرکاری تزیینی پیش‌ساز و گره‌سازی و گچ‌بری پرکار، همچنین آرایش محرابها و کتیبه‌های چشمگیر با قطعات کاشی و با نقش برجسته (ولی نه رسمی مانند سبک رازی)، به کار بردن کاشی معرق و و گاهی نقش و نگار زر و لاجورد و شنگرف در داخل بنا («سبک‌شناسی»، ۴۵؛ قس: گدار، ۴۳۴-۴۳۵).

آثار بازمانده

ویلبر فهرستی مشتمل بر بیش از ۱۰۰ اثر ساختمانی با توصیف موجز هریک همراه با تصاویری از آنها عرضه کرده‌است. برخی از این آثار اینهاست: شاه‌چراغ (شیراز)، امامزاده یحیی (ورامین۹، میل‌رادکان (۸۸ کیلومتیر مشهد)، پیر بکران (لنجانِ اصفهان)، غازانیه (تبریز)، رَبع رشیدی (تبریز)، جامع نطنز، آرامگاه شیخ عبدالصمد اصفهانی (نطنز)، آرامگاه محمد الجایتو (سلطانیه)، جامع علیشاه (تبریز)، هارونیه (طوس)، مسجدجامع ورامین، شبستان مقبرهٔ امام‌رضا(ع)، مقبرهٔ حمداللّه مستوفی (قزوین)، مسجدجامع سمنان، سردر مسجدجامع اصفهان (صص ۱۰۵-۲۰۴).

پیرنیا با توسّعی که در دامنهٔ زمانی این سبک قائل است شاهکارهای بازماندهٔ آن را چنین می‌شمرد: آرامگاه خدابنده، مسجد گوهرشاد، جامع ورامین، جامع یزد، جامع نطنز، مسجد خواجه نصیر مراغه و شمار بسیاری از امامزاده‌ها که در زمان صفویان به آرایش آنها افزوده‌اند («سبک‌شناسی»، ۴۶).

شیوه اصفهانی

شیوه اصفهانی نام آخرین نوع شیوه معماری سنتی ایرانی است، و دو دوره دارد که دوره نخست آن به زمان قراقویونلوها باز میگردد.

شاه عباس کبیر دوره پر افتخاری برای ایران فراهم کرد و حدود ایران را در اطراف جلو برد ولی به وسعت مملکت داریوش نرسیداین پادشاه مقتدر با اقتداری که داشت فتوحات متعدد او موجب وحدت ملی و آرامش و ترقی ایران گردید ثروت و ترقی ایران در زمان او به جایی رسید که توانست مساجد و مدارس عالی و پل‌ها و کاروانسراها را در تمام مملکت بسازد و شاهراههای خوبی بسازد و تجارت را ترویج دهد با وجود اینکه دشمنان او خرابی‌های بسیاری در ساختمانهای او به یادگار گذاشتند اما در هر جای ایران از چاروداران بپرسید این بنا از کیست ؟بدون تامل جواب می‌دهد مال شاه عباس است

سفر نامه دیولافوا

به حکومت رسیدن سلسله صفویه در ایران موجب به وجود آمدن حکومتی شد که در ایران بعد از سلسله ساسانیان به خود ندیده بودکه سازمان فرقه ای(شیعه) و تشکیلات منظبط ناشی از آن باعث گردید که این دولت بر تمام شئون زندگی مرم مسلط گردد۳۰ اوج گرفتن حیات عقلی شیعه در این دوره که ملازم با تجمع متفکران و اندیشمندان شیعه در مراکز عمده آن روزگار به ویژه اصفهان و تبادل آراء و افکار آنان است، دوره جدیدی را در زمینه حکمت و فلسفه شیعه به همراه داشت۳۱ و جلوه از تمدن را در این کشور پایه گذاری کرد. و حکومت بنا به سنتها گذشته سازماندهی، راه اندازی و ایجاد تا سیسات و تجهیزات زیر ساختیرا عمدا بر عهدهه گرفت در واقع این سیاستهای را دانباله و الگو گرفته سیاستهای ساسانیان می‌توان دانست۳۲ آنچه مشخص است که دولت صفوی جمع بندی از تاریخ چند هزارساله ایران بوده که مکتبی را تحت عنوان اصفهانی را از جمع بندی ماهرانه فلسفه، هنر، معماری و شهر سازی روز گار کهن ارائه کردو آن را با توجه به مصادیق و مفاهیم روز خود به جامعه معرفی کرد.

از مظاهر بارز این دوره و آثار شکوهمند آن که هنوز هم در سر تا سر ایران نمود دارد این است که یکی شبکه راههای عمودبرهم بوده، که از کوهستانها به داخل کویرها و نمکزارها گسترش یافته بودو دیگر ساختن رباطها و کاروانسراهای بزرگ و توقفگاهای آبرومند، کاخها و بستانهای زیبا و خوش منظر که در فواصل راهها که در آنها همه گونه وسائل آسایش و رفاه مردم فراهم آمده بود۳۳را دانست.

در باره معماری اصفهانی ان را به دوره تقسیم کرده‌اند که دوره اول که درزمان حکومت صفویه بود را دوره شکوفایی آن و دوره دوم را که از زمان حکوت نادر آغاز و پس از زندیه با سللسه قاجاریه به اتمام می‌رسد که این دوره را دوره انحطاط معماری صفویه می‌دانند که ورود معماری اروپایی در زمان قا جاریه از مهم‌ترین دلایل انحطاط آن می‌باشد .

معماری در زمان افشاریه به علت لشکر کشی‌های پیاپی و عدم رسیدگی به مسائل داخلی کشور آثاری قابل توجه برای ارائه ندارد و در زمان زندیه هم به علت تمر کز خکومت در شیراز اکثر تاثیرات آن در شیراز پدیدار گشت و در زمان قاجار نیز به علت مسایل فنی و نبود نیروی کافی برای ساخت به صورت گذشته به آرامی کشور را از روند معماری ایرانی خارج کرد . اما در باره ویژگیهای و دستاوردهای معماری اصفهانی نکات زیر را می‌توان نام برد۳۴:

ساده شدن طرحها که در بیشتر ساختمانها، فضاها یا چهار پهلو هستند

هندسه ساده و شکلها و خطهای شکسته بیشتر استفاده می‌شد

در تهرنگ ساختمانها نخیر و نهاز کمتر شد و لی ساخت گوشه‌های پخ از این زمان آغاز شد

پیمون بندی و بهره گیری از اندام‌ها و اندازه‌های یکسان

سادگی طرح در بناها هم آشکار گردید.

البته شاید بتوان بیشترین دستاور دهای این دوره را در شهر سازی پیگیر شد چرا که در این دوره مجموعه‌های شهری قابل توجهی را برای آیند گان به جا گذاشته‌است

E.Zend بازدید : 372 سه شنبه 03 آبان 1401 زمان : نظرات (0)
مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
این سایت در سال 1393 با هدف پیشبرد آموزش و بالا بردن سطح آگاهی و توان علمی دوستان در زمینه معماری راه اندازی گردیده. امیدواریم بتوانیم گامی کوچک اما موثر برای دانشجویان و اساتید محترم برداریم.
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • موضوعات
    آمار سایت
  • کل مطالب : 926
  • کل نظرات : 15
  • افراد آنلاین : 9
  • تعداد اعضا : 74
  • آی پی امروز : 374
  • آی پی دیروز : 439
  • بازدید امروز : 1,804
  • باردید دیروز : 2,590
  • گوگل امروز : 43
  • گوگل دیروز : 39
  • بازدید هفته : 15,682
  • بازدید ماه : 40,323
  • بازدید سال : 238,410
  • بازدید کلی : 1,824,624